ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی
به نام حبیب القلوب
برای بررسی ماهیت انقلاب اسلامی و سخن راندن از آن باید بسیاری از مفاهیم از قبیل معنای انقلاب، اهداف انقلاب اسلامی، نقطه آغاز این انقلاب و ... به همراه آن بیان شود تا چرایی انقلاب اسلامی در کنار چیستی، بیان کننده سمت و سو و جهت حرکت انفسی انقلاب باشد.
در باب انقلاب باید گفت که انقلاب حرکت و توجه عقل ها و قلب هاست از یک نقطه به نقطهای دیگر. در واقع این بدان معناست که در یک انقلاب منظرها و قله نگاه ها و نظرها تغییر می کند و متوجه نقطه ای مطلوبتر از پیش میگردد. البته این مهم است که این چارچوب با چه جهان بینی و با چه ابعاد تفکری تغییر میکند چرا که ممکن است در حقیقت آن چارچوب و آن بنا اساسا تغییری نکرده باشد و فقط برداشت و تلقی دیگری از همان چارچوب مدنظر باشد و در واقع بشر از دامی به دامی دیگر و از چاه به چاله یا از چاله به چاهی دیگر افتاده باشد. بنابراین "انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. البته این دگرگونی بنیادی در اغلب موارد بدون چالشهای دشوار و بدون زورآزمایی، امکانپذیر نیست؛ اما معنایش این نیست که در انقلاب حتماً بایستی اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد. ... هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیّج عام و تودهای هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحولی هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آنجایی است که پایههای غلطی برچیده میشود و پایههای درستی به جای آن گذاشته میشود. امام خامنهای 12 آذرماه 1379". در حقیقت انقلاب آنجاست که نظرها به سمت الله و آرمانهای الهی سوق پیدا کند چرا که او خالق مطلق میباشد و این خالق مطلق است که مسیر رشد و کمال را میداند و خود رَهنما و راهبَر است تا رسیدن به قله مطلوب.
اما نقطه آغازین انقلاب اسلامی کجاست و انقلاب از چه زمانی جریان و سیلان پیدا کرد؟ انقلاب اسلامی زمانی حرکتش را آغاز کرد که بشر عام با خطای خویش از منزلگاهش هبوط پیدا کرد و آمد تا با محقق نمودن و بالفعل کردن همه ظرفیتها انسان، دوباره او را به جایگاه خویش بازگرداند. این انقلاب از زمان حضرت آدم آغاز شد و همه انبیاء و اولیاء الهی در طول تاریخ بشر آمدند تا این بشر مخمر شده به فطرت الهی را از خواب غفلت و جهالت بیدار کرده و در کنار او و همراهی با او، او را به هو برسانند. لذا انبیاء و اولیاء الهی در حال ریختن بنا و چیدن بنایی دیگر از طریق منقلب ساختن قلوب بشر بودند. اقناع عقل ها به عنوان مقدمه منقلب ساختن بشر صورت می گرفت. لذا از این جهت است که امام امت چنین می فرمایند که: "اولین و مهمترین کاری که پیش روی ما قرار دارد، تحول معنوی و روحی انسانهاست. امام خامنهای 14 بهمن ماه 1370"
پس، از پیش عیان گردید که معنای انقلاب چیست و از چه زمانی جریان پیدا کرد و معلوم گردید که خود انقلاب هدف نیست بلکه انقلاب به عنوان یک مرکب سالم و چالاک می خواهد بشر را به سر منزل مقصود برساند؛ نه اینکه بسان مرکبی چموش و بدسوار بخواهد انسان را که محور همه عوالم هستی است، در منزلگاه سقوط و ضلالت قرار دهد. انقلاب آمده است تا انسان را با همه عالم هستی که "من الله" است هماهنگ کند و او را از هر آنچه بوی انانیت و نفسانیت و ماسوی الله می دهد، برهاند و معطر به عطر "الی الله" نماید و او را به زیباترین نقطه عالم که همان "عبدالله" است، برساند.
عبدشدن در دو حوزه مطرح است که یکی مربوط به شخص توست و دیگری مربوط به اجتماع. همانا که دومی بسیار و بسیار مهم تر از اولی است. اما سوال این است که آیا تو قائل به وجود خدا هستی؟ کدامین خدا؟ خدای رنسانس یا خدای انقلاب اسلامی؟ خدای غرب یا خدای ایران؟ آیا خدا که خالق مطلق است می تواند برای رشد ابعاد فردی تو نظر داشته باشد اما برای رشد ابعادی اجتماعی تو هیچ؟ آیا قلوب بشر چنین خدایی را می پذیرند؟ آیا خدایی که در ابعاد اجتماعی بی تفاوت و بی نظر است قابل پذیرش است؟
ای عزیز این را بدان که تو در مسائل اجتماعی به هر نحو عابد هستی و امروز تو، عبد سیاست مدرن، مدیریت مدرن، اقتصاد مدرن و ... هستی و چاره ای جز عبودیت نداری چرا که قادر نیستی به چیزی عمل نکنی و همانا بی فعلی تو همان عمل توست. امروز تو به هر آن چه که غربِ فارقِ فاصلِ از الله برای تو به عنوان هدیه آورده، عمل می نمایی و در فضای بی ربی تنفس می کنی. پس ای عزیز کمی فکر کن و بنگر که تو خواهان عبدالله هستی یا عبدالغرب؟
والسلام علی من اتبع الهدی
26 مهرماه 1393
محسن نوروزی
- ۹۳/۰۸/۰۶