انقلاب اسلامی تنها مسیر انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی حادثه ای تاریخی نیست که در هیاهوی فضای مدرن و رفت و شد ایام رخ داده باشد بلکه انقلاب اسلامی بسان خورشید، حقیقتی است که با طلوع انسان طلوع کرد و چون انسان غروبی ندارد.
انقلاب اسلامی حقیقتی است که بشر باید خویشتن خویش را بدان وصل نماید و چنان جان خود را با حقیقت سراسر نور آن گره بزند تا تمام ظلمت های باطن برایش رخ نماید و تاریکی هایش را کنار زند. البته این بدان معنا نیست که گویی دو چیز است و با عالم وحدت سر و کاری ندارد چرا که این دو حقیقت چنان با هم پیوستگی دارند و به هم گره خورده اند که گویی فرقی ندارند و هر دو عین و همانند یکدیگرند. در حقیقت می توان گفت انقلاب اسلامی در درون تک تک بشریت نهفته است لذا باید چنان بشر طالبش باشد و در جهتش حرکت کند تا آن حقیقت اعظم در باطن تک تک آن ها طلوع نماید و جان های گمگشتگان حقیقت را بدان سیراب نماید.
حقیقت انقلاب اسلامی برای انسان است چرا که او بدون انسان معنا و مفهومی برای وجود خویش نیافت تا در عرصه وجود بخواهد خود نمایی و عرض اندامی کند. لذا می توان انقلاب اسلامی را انقلاب انسانی نامید. شاید این را ساده لوحان و خشک ذوق ها و تنگ نظران انجراف و نادرست بدانند اما باید گفت حقیقت در عالم کثرت، خویش را با نام و نشان هایی می نمایاند و گواه این خود انسان است که حقیقتش، او را در قالب اجزای گوناکون نمایانده است. بنابراین، حقیقت خود را در عالم کثرت و عالم ماده با نام و نشان های انقلاب و اسلام و انسان و ایران! و ... ملبس کرده است تا بشر بتواند آن را ببیند و لمس نماید. گواه دیگر خود خداست که در اسامی چون حکیم و علیم و رحیم و غفور و ... به عزیزترین مخلوقش نمایانده است تا آن عزیز خود را بدان موصوف کند و چون او در عالم وجود بدرخشد و فرمانروایی کند تا ذات حق خویش را در او نظاره گر باشد. و به خود بگوید " فتبارک الله احسن الخالقین "
آری انقلاب اسلامی راه و راهبر است تا بشر را به هدف خویشتن خویش، که " ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون " باشد برساند و پرده های ظلمانی و نورانی را بین خود و حقیقت بدرد و فرسنگ ها از آشوب و اضطراب فرار کند، تا قلبش به سان روز، قرار در سکینه و آرامش را به او گواهی دهد.
ای عزیز، نیک بنگر که چرا خداوند علیم و حکیم پیامبران و اولیایش را برای بشر فرستاده؟ به نظرت چیزی جز رساندن انسان به حقیقت انقلاب اسلامی است؟
اکنون در نظر انسان سوالات جوانه زده و سر از خاک بیرون آورده است تا با تمام وجودش بگوید و بپرسد: " آری این را خواهانم اما، این باغ زیبا کجاست؟ کجا می توانم آن را بیابم؟ " در اول باید گفت که آن حقیقت در وجود توست و در جایی به غیر از قلب و دلت دنبالش نگرد. دوما باید ساخت و بدان رسید.
قسم اول ناظر بر سیر فردی توست و قسم دوم ناظر بر حرکت و سیر اجتماعی توست که باید آن را در عالم کثرت محقق نمایی و بدان وسیله باطنت را به وحدت برسانی.
و در آخر به تو، عزیزترین مخلوقش گویم که این مهم محق نگردد ،مگر به اسم های علیم و حکیم لذا بپاخیز و بر کن ریشه های ظلم را که چشم مستضعفین جهان، منتظر عمل توست بدین کلام گوهربار از امام امت خامنه ای عزیز:
" یک مسأله این است که امروز، موضوع علم برای کشور ما یک موضوع حیاتی است؛ و علم هم به میزان زیادی به شما مجموعه ی دانشگاهی متکی است. امروز دانشگاه باید احساس بکند که کشور در یک نقطه ی عطفی قرار گرفته است که با دو گونه حرکت دانشگاه، دو مسیر متباین و متعارض از این نقطه ی عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر یک طور عمل کنیم به یک سمت خواهیم رفت، اگر به گونه ی دیگری عمل کنیم، به سمت دیگر و نقطه ی مقابل آن خواهیم رفت؛ پس در یک چنین لحظه ی حساسی قرار داریم. امروز مناسبات بین المللی روی قدرت می چرخد. می بینید دیگر، قدرت ها به اتکاء و استناد قدرتمندی خودشان، زور می گویند و بی منطق و بی استدلال حرف می زنند. جرم خیلی از دولت های متوسط و دست پائین هم این است که زورگوئی آنها را به راحتی قبول می کنند؛ لذا زورگوئی بر اساس قدرت، امر رایجی شده است. در همین قضیه ی هسته ای، در مسأله ی خاورمیانه، در قضایای گوناگون سیاسی و در مسائل گوناگونی که داریم، وقتی با دولت ها صحبت می شود، می گویند: چکار کنیم، امریکا می گوید! یعنی این یک حجت قاطع است که چون امریکا دارای قدرت و زور است، دیگر چاره ای نیست. این قدرت - که امروز محور همه ی تحرکات بین المللی شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امریکا هم ناشی از علم است، توانائی های تبلیغاتی اش هم ناشی از علم است، موقعیت بین المللیِ سیاسی اش هم ناشی از علم است. علم است که یک کشور را به یک اقتداری می رساند؛ علم، این قدر برای کشورها مهم است.
روشن است که ما یک راه طی شده ی دویست ساله ی دیگران را در ظرف بیست سال نمی خواهیم طی کنیم . مدعا این نیست که ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمی کشوری که دویست سال است دارد تلاش علمی می کند و از محصول دویست سال قبل از آنِ بقیه ی کشورها هم استفاده کرده است، برسانیم. این مورد نظر نیست؛ بلکه مدعا این است که نباید وقت را تلف بکنیم. اگر ایران باید آینده ای داشته باشد و اگر این ملت باید همین راه استقلال و عزت و عدم وابستگی را که در آن وارد شده ادامه بدهد، این امکان ندارد مگر با عالم شدن این ملت. باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقی پیدا کند. علمِ وارداتی، علم - به معنای حقیقی کلمه - نیست؛ علمِ درون زا است که اقتدار می بخشد. این که من مسأله ی تولید علم و شکستن مرزهای علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدی بگیرید. حوزه ها سهمی دارند در بخشی، دانشگاه ها هم سهم عمده ای دارند در بخش دیگری. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید اینگونه به دانشگاه نگاه کنند. "
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما، اما در دلم بدو جواب دادم:
آری، هویدای دلم با من گفت / که حقیقت همان است که تو می گویی
ور نه آن است که آن بی خبران / در هیاهوی شبِ شب، سخن می گویند
والسلام علیکم والرحمة الله و برکاته
28 مرداد 92 سال حماسه سیاسی حماسه اقتصادی
محسن نوروزی
- ۹۲/۰۵/۲۸
با سلام
و خداقوت